danialdanial، تا این لحظه: 16 سال و 3 ماه سن داره

دانیال زرنگ مامان بابا

تولد عمو بابک. *****

پسرم -عزیزم , امروز تولد عمو بابک هست و قراره که امشب بریم خونه مامان بزرگ. و مطالب و عکس ها را فردا میذارم. از اینجا خواستم از طرف بابا دامون و خودم و دانیال به عمو بابک تولدش را تبریک بگم. بابک جان - تولدت مبارک, امیدوارم که همیشه سلامت و خوش باشی و برات بهترینها را ارزومندیم. ...
27 دی 1390

گشت و گذار و خرید.

سلام عشق من- خوبی؟ سلامتی؟ همیشه خوش باشی. عزیزم با بابا رفتین گردش و خرید و مردونه خوش گذروندین. از دست بابا دامون_( ببین پسرمو کجا نشوندی؟؟؟؟) تو هم که عاشق هیجان و بلندی.(دوست دارم.) خلاصه با هم قدم زدین- پارک رفتین و ماهی خریدین و دم مغازه ماهی فروشی بابا گفت: که با تعجب داشتی به ماهی های توی اب نگاه میکردی که به این طرف و ان طرف میرفتند. حسابی گشتین و اومدین خونه.ناهار هم مامان قرمه سبزی درست کرده بود . خوردیم و خوابیدی و عصری رفتیم کلاس و ... امروز در ضمن مامان بزرگ هم اومد خونه ما تو رو ببینه و یکسری زد و رفت. ...
27 دی 1390

خرید ماهی با دنی.

ای جونم- فدات بشم مامانی که اینطوری با تعجب به ماهی های توی ظرف نگاه میکنی.!!!!!! اخه عزیزم تو عاشق ماهی هستی و وقتی با بابایی رفتین ماهی تازه بگیرین,مشغول تماشا شدی .(نوش جونت)****** ...
27 دی 1390

عکس جالب انگیز دنی. (هنر بابا دامون)

اینم هنر و ذوق بابادامون که عکس های دانیال را به این شکل خوشگل در اورده.(مرسی عزیزم) امروز اربعین بود و خونه بودیم و کلی کارت بازی و کارتون و ... انجام دادیم. ناهار هم ماکارانی + سالاد و ... درست کرده بودم و جای همگی خالی. ظهر خوابیدی و من و بابا هم پای تلویزیون بودیم. عصری هم مشغول بازی و ... سرگرم بودی. شامت خوردی و شیر و الانم 11.5 شبه خوابیدی. منم کم کم دارم میرم بخوابم, چون عزیزم صبح 8 بلند میشی و منم برم از این فرصت استفاده کنم. (((((شب بخیر- به خدا میسپارمت.)))))) ...
24 دی 1390

پارک ملت . جمعه 23 دی 90 ******

سلام پسرم خوبی عزیزم؟؟؟؟؟ صبح جمعه بلند شدیم و صبحانه خوردیم و تصمیم گرفتیم که هوا هم خوبه تو را یک طرفی ببریم. اماده شدیم و رفتیم پارک ملت - وای که چه هوای عالی بود و خلوت و فکر به جایی بود. خلاصه کلی گشتیم و عکس گرفتیم و بقدری بزرگه گه 3 ساعتی تو پارک میگشتیم. تو و بابا توی چمن ها بازی کردین و رفتیم زمین بازی و .... اومدیم اش رشته و ... خوردیم. خیلی بهمون خوش گذشت و تو هم حسابی بازی و بدو بدو کردی و ظهر بود که از پارک اومدیم بیرون. از دم در پارک با بی ار تی اومدیم تا ونک - به خاطر تو که هم تجربه کنی هم دوست داری. و از انجا هم با ماشین اومدیم خونه . ناهار هم از بیرون کباب گرفتیم و خوردیم و تو خسته بودی و...
24 دی 1390

دنی در چمن ها و .... شیطون.!!!!!!

وقتی توی پارک به چمن ها میرسیدیم یک دفعه میدوییدی توی چمن و با بابا دنبال هم میکردین. اینجا ما دنبالت اومدیم و تو هم ذوق میکردی و ... حالا خسته شدی و ایستادی و بابایی هم از لحظه به لحظه کارها و شیطنت هات عکس میگرفت تا بزرگ شی ببینی که چه عسلی بودی. ...
24 دی 1390

دنی ورزش کار.

توی پارک این قسمتی هست که خانم ها و اقایون میان با این وسایل ورزش میکنن. تو هم نشستی و همه را زیر نظر داری و با تعجب نگاه میکنی. ( البته مامانی رفته بود و ورزش میکرد و ... خلاصه برات جالب بود.)*** ** ...
24 دی 1390

زمین بازی.

اینجا توی زمین بازی هستی و حسابی مشغولی و رفتی بالای سرسره . و بعد هم تاب و الا کلنگ و .... خوش گذراندی عزیزم . ...
24 دی 1390